کلمه جو
صفحه اصلی

قرمله

لغت نامه دهخدا

( قرملة ) قرملة. [ ق َ م َ ل َ ] ( ع اِ ) یکی قرمل. درختی است سست و بی خار که زیر پا بشکند، و بدان مثل زده شده است : ذلیل عاذَ بقرملة؛ یعنی خود خوار است و پناه به ذلیلی دیگر برده است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

قرملة. [ ق َ م َ ل َ ] (ع اِ) یکی قرمل . درختی است سست و بی خار که زیر پا بشکند، و بدان مثل زده شده است : ذلیل عاذَ بقرملة؛ یعنی خود خوار است و پناه به ذلیلی دیگر برده است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: