کلمه جو
صفحه اصلی

فریزن

لغت نامه دهخدا

فریزن. [ ف َ زَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان که دارای صد تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غلات و میوه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فریزن. [ ف َ زَ ] ( اِخ ) قریه ای است دم دروازه هرات که فریزه خوانند. ( از معجم البلدان ). رجوع به فریزان شود.

فریزن . [ ف َ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان که دارای صد تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول عمده اش غلات و میوه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


فریزن . [ ف َ زَ ] (اِخ ) قریه ای است دم دروازه ٔ هرات که فریزه خوانند. (از معجم البلدان ). رجوع به فریزان شود.



کلمات دیگر: