کلمه جو
صفحه اصلی

فریابی

لغت نامه دهخدا

فریابی. [ ف َرْ ] ( ص نسبی ) فاریابی. ( از سمعانی ). رجوع به فاریابی شود.

فریابی. [ ف َرْ ] ( اِخ ) وراقی بودکه در نیمه اول قرن چهارم هجری میزیسته و کتابت قرآن نیز میکرده است. ( یادداشت مؤلف از ابن الندیم ).

فریابی . [ ف َرْ ] (اِخ ) وراقی بودکه در نیمه ٔ اول قرن چهارم هجری میزیسته و کتابت قرآن نیز میکرده است . (یادداشت مؤلف از ابن الندیم ).


فریابی . [ ف َرْ ] (ص نسبی ) فاریابی . (از سمعانی ). رجوع به فاریابی شود.



کلمات دیگر: