کلمه جو
صفحه اصلی

طیری

فرهنگ فارسی

دهیست باصفهان طیرانی : منسوب باصفهان

لغت نامه دهخدا

طیری. [ طَ] ( اِخ ) منسوب به طیر که لقب ابوالفرج محمدبن محمدبن احمدبن الطیر القصری الطیری المقری البغدادی ( 466-540 هَ. ق. ) بوده که پس از وی اخلاف او خود را به وی منسوب داشته و خویشتن را طیری خواندند. ( سمعانی ).

طیری. [ ری ی ] ( اِخ ) منسوب به طیرة که از ضیاع دمشق است. ( سمعانی ).

طیری. [ را ] ( اِخ ) دهیست به اصفهان. طیرانی منسوب به وی. ( منتهی الارب ). یاقوت در معجم البلدان حرف آخر این کلمه را بصورت الف ضبط کرده نه بصورت یاء چنانکه گذشت. رجوع به طیرا شود.

طیری . [ را ] (اِخ ) دهیست به اصفهان . طیرانی منسوب به وی . (منتهی الارب ). یاقوت در معجم البلدان حرف آخر این کلمه را بصورت الف ضبط کرده نه بصورت یاء چنانکه گذشت . رجوع به طیرا شود.


طیری . [ ری ی ] (اِخ ) منسوب به طیرة که از ضیاع دمشق است . (سمعانی ).


طیری . [ طَ] (اِخ ) منسوب به طیر که لقب ابوالفرج محمدبن محمدبن احمدبن الطیر القصری الطیری المقری البغدادی (466-540 هَ . ق .) بوده که پس از وی اخلاف او خود را به وی منسوب داشته و خویشتن را طیری خواندند. (سمعانی ).



کلمات دیگر: