بشکل صولجان
صولجان وش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
صولجان وش. [ ص َ ل َوَ ] ( ص مرکب ) بمانند صولجان. بشکل صولجان. || و از حرف صولجان وش ، مقصود«ی » است :
ز آن حرف صولجان وش زیرش دو گوی ساکن
آمد چو صفر مفلس وز صفر شد توانگر.
ز آن حرف صولجان وش زیرش دو گوی ساکن
آمد چو صفر مفلس وز صفر شد توانگر.
خاقانی.
کلمات دیگر: