کلمه جو
صفحه اصلی

غوبدینی

لغت نامه دهخدا

غوبدینی. ( ص نسبی ) منسوب به غوبدین. رجوع به غوبدین شود.

غوبدینی. ( اِخ ) ( 341 -427 هَ. ق. ). حسین بن محمدبن نعیم بن اسحاق بن عبیداﷲغوبدینی حافظ، مکنی به ابونعیم. وی به خراسان و عراق و حجاز رفت و بخدمت شیوخ رسید. در بخارا از ابوصالح خیام و دیگران و در عراق از ابوطاهر مخلص و ابوحفص کتانی و دیگران حدیث شنید. ابوالعباس مستغفری نسفی و ابوعلی حسن بن عبدالملک قاضی نسفی و دیگران از او روایت کردند. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 181 ).

غوبدینی. ( اِخ ) علاء غوبدینی ، مکنی به ابوالحسین. وی برادر حسین بن محمد غوبدینی و از اهل دانش و حدیث بود. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 181 ).

غوبدینی. ( اِخ ) محمدبن نعیم ، مکنی به ابوالحسن. وی پدر حسین بن محمد غوبدینی و از اهل دانش و حدیث بود. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 181 ).

غوبدینی . (اِخ ) (341 -427 هَ . ق .). حسین بن محمدبن نعیم بن اسحاق بن عبیداﷲغوبدینی حافظ، مکنی به ابونعیم . وی به خراسان و عراق و حجاز رفت و بخدمت شیوخ رسید. در بخارا از ابوصالح خیام و دیگران و در عراق از ابوطاهر مخلص و ابوحفص کتانی و دیگران حدیث شنید. ابوالعباس مستغفری نسفی و ابوعلی حسن بن عبدالملک قاضی نسفی و دیگران از او روایت کردند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 181).


غوبدینی . (اِخ ) علاء غوبدینی ، مکنی به ابوالحسین . وی برادر حسین بن محمد غوبدینی و از اهل دانش و حدیث بود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 181).


غوبدینی . (اِخ ) محمدبن نعیم ، مکنی به ابوالحسن . وی پدر حسین بن محمد غوبدینی و از اهل دانش و حدیث بود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 181).


غوبدینی . (ص نسبی ) منسوب به غوبدین . رجوع به غوبدین شود.



کلمات دیگر: