( عصیان آوردن ) سرپیچی کردن عصیان کردن
عصیان اوردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( عصیان آوردن ) عصیان آوردن. [ ع ِص ْ وَ دَ ] ( مص مرکب ) سرپیچی کردن. عصیان کردن :
که یارد آمد پیش تو از ملوک به جنگ
که یارد آورد اندر تو ای ملک عصیان.
از در خانه او دولت برتافت عنان.
که یارد آمد پیش تو از ملوک به جنگ
که یارد آورد اندر تو ای ملک عصیان.
فرخی.
هرکه برتافت عنان از تو و عصیان آورداز در خانه او دولت برتافت عنان.
فرخی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: