واشحی . [ ش ِحی ی ] (ص نسبی ) منسوب به واشح . (از لباب الانساب ).
واشحی
لغت نامه دهخدا
واشحی. [ ش ِحی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به واشح. ( از لباب الانساب ).
واشحی. [ ش ِ حی ی ] ( اِخ ) ابوایوب سلیمان بن حرب الواشحی مکنی به ابوایوب که از محدثان بوده است و از شعبةبن حجاج و حمادبن مبارک بن فضاله روایت دارد و بخاری و ابوخلیفه جمحی و ابوحاتم و ابوزوعة الرازیان و جز آنها از وی روایت کرده اند. وی به سال 140 هَ. ق. متولد شد و در 244 هَ. ق. وفات یافت و از ثقات بود. ( از لباب الانساب ).
واشحی. [ ش ِ حی ی ] ( اِخ ) ابوایوب سلیمان بن حرب الواشحی مکنی به ابوایوب که از محدثان بوده است و از شعبةبن حجاج و حمادبن مبارک بن فضاله روایت دارد و بخاری و ابوخلیفه جمحی و ابوحاتم و ابوزوعة الرازیان و جز آنها از وی روایت کرده اند. وی به سال 140 هَ. ق. متولد شد و در 244 هَ. ق. وفات یافت و از ثقات بود. ( از لباب الانساب ).
واشحی . [ ش ِ حی ی ] (اِخ ) ابوایوب سلیمان بن حرب الواشحی مکنی به ابوایوب که از محدثان بوده است و از شعبةبن حجاج و حمادبن مبارک بن فضاله روایت دارد و بخاری و ابوخلیفه جمحی و ابوحاتم و ابوزوعة الرازیان و جز آنها از وی روایت کرده اند. وی به سال 140 هَ . ق . متولد شد و در 244 هَ. ق . وفات یافت و از ثقات بود. (از لباب الانساب ).
کلمات دیگر: