کلمه جو
صفحه اصلی

گراتی

لغت نامه دهخدا

گراتی. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان میلانلو از بخش شیروان شهرستان قوچان ، واقع در 72هزارگزی جنوب باختری شیروان و 4هزارگزی دولت آباد. هوای آن معتدل و دارای 392 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

دانشنامه عمومی

گِراتی روستای است از توابع دهستان آذری بخش مرکزی شهرستان اسفراین.
مروی محمد صادق، مروی مرضیه، مروی فاطمه، گراتی ؛ نگین اسفراین ،انتشارات باغ کاغذی اسفراین، ١٣٩۴
براساس سرشماری در سال ١٣٩٠ ، جمعیت روستای گِراتی ٨٢٢ نفر و ٢٢۵ خانوار بوده است. که از این تعداد، ٣٩٢ نفر مرد و تعداد ۴٣٠ نفر زن می باشد. طبق اطلاعات جمع آوری شده از خانهٔ بهداشت روستا، جمعیت کل گِراتی تا آخر سال ١٣٩٢ هجری شمسی برابر با ٨١٣ نفر از ٢٢٣ خانوار می باشد که از این تعداد ، ٣٩٣ نفر مرد و تعداد ۴٢٠ نفر زن می باشد . قابل ذکر است که جمعیت روستای گِراتی در سرشماری سال ١٣۴۵ ،٨٢ خانوار و ٣۴٩ نفر بوده است.

گراتی به معنی اسب سیاه است.


پیشنهاد کاربران

برخی منابع از جملە لغت نامە دهخدا در معنای گراته. [ گ ِ ت َ / ت ِ ] ( اِ ) چنین آمدە: موانع و مشکلات پیاپی غیرمنتظر در پیشرفت کاری پیدا شدن. گراته در کاری افتادن در تداول عوام ، گره ، عقده ، مانع، عایق و مشکلاتی در انجام کردن کاری پدیدآمدن. اموری که مایه تعویق مقصودی شود: نمیدانم این کار چقدر گراته دارد. رجوع به گراته افتادن شود.
باتوجە بە رودخانە ای کە در مجاورت شرقی روستا جاری است و صخرهای سنگی بزرگی کە مانع و موجب حفاظت روستا از مسیر سیلابهای تند وخطرناک بودە بە نظر میرسد گراتی را باید بە همان معنای صخرە سخت دانست چون این صخرە مانعی برای خطر سیلاب وموجب شکل گیری واستمرار زندگی در آنجاست ضمن آنکە دربسیاری نقاط روستا با حفر زمین بیش از ۲ یا ۳ متر است با مانع وصخرە برخور خواهد شد.


کلمات دیگر: