کلمه جو
صفحه اصلی

گرازی

لغت نامه دهخدا

گرازی . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودمیان خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه ، واقع در 10هزارگزی باختر رود و 10هزارگزی جنوب باختری راه شوسه ٔ عمومی تربت به نیازآباد. هوای آن کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 88 تن می باشد و آب آن از قنات است . محصولاتش غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالی وکرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


گرازی . [ گ ُ ] (حامص ) جرأت و دلیری . (آنندراج ) (غیاث ).


گرازی. [ گ ُ ] ( حامص ) جرأت و دلیری. ( آنندراج ) ( غیاث ).

گرازی. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان رودمیان خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه ، واقع در 10هزارگزی باختر رود و 10هزارگزی جنوب باختری راه شوسه عمومی تربت به نیازآباد. هوای آن کوهستانی و معتدل است. سکنه آن 88 تن می باشد و آب آن از قنات است. محصولاتش غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالی وکرباس بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

دانشنامه عمومی

گرازی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
گرازی (تایباد)
گرازی (خواف)
گرازی (لامرد)


کلمات دیگر: