کلمه جو
صفحه اصلی

لالکائی

لغت نامه دهخدا

لالکائی. [ ل َ ] ( ص نسبی ) منسوب به لالکا. لالکافروش. کفش فروش. کفشگر. اسکاف. کفاش. کفش دوز. ارسی دوز. لالک دوز.

لالکائی. [ ل َ ئی ی ] ( اِخ ) ابوالقاسم هبةاﷲبن الحسن بن منصور رازی طبری. ( منتهی الارب ). رجوع به هبةاﷲ... شود. سمعانی کنیه وی را ابومحمد آورده است و گوید از اهل بغداد است. رجوع به الانساب ورق 595 شود. او راست کتاب السنة. وفات به سال 418 هَ. ق. ( کشف الظنون ).

لالکائی . [ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به لالکا. لالکافروش . کفش فروش . کفشگر. اسکاف . کفاش . کفش دوز. ارسی دوز. لالک دوز.


لالکائی . [ ل َ ئی ی ] (اِخ ) ابوالقاسم هبةاﷲبن الحسن بن منصور رازی طبری . (منتهی الارب ). رجوع به هبةاﷲ ... شود. سمعانی کنیه ٔ وی را ابومحمد آورده است و گوید از اهل بغداد است . رجوع به الانساب ورق 595 شود. او راست کتاب السنة. وفات به سال 418 هَ . ق . (کشف الظنون ).



کلمات دیگر: