( گذر آوردن ) ( مصدر ) گذشتن عبور کردن : یا فلک آنجا گذر آورده بود سبزه به بیجاده گرو کرده بود . ( نظامی )
گذر اوردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( گذر آوردن ) گذر آوردن. [ گ ُ ذَ وَ دَ] ( مص مرکب ) گذشتن. رد شدن. عبور کردن :
یا فلک آنجا گذر آورده بود
سبزه به بیجاده گرو کرده بود.
یا فلک آنجا گذر آورده بود
سبزه به بیجاده گرو کرده بود.
نظامی.
رجوع به گذشتن شود.کلمات دیگر: