( صفت ) گذرنده عبور کننده : چه آن سوگند و چه باد گذاری چه آن زنهار و چه ابر بهاری . ( ویس ورامین )
گذاری
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گذاری. [ گ ُ ] ( ص نسبی ) گذرنده. عبورکننده :
چه آن سوگند و چه باد گذاری
چه آن زنهار و چه ابر بهاری.
چو خان رهگذر مرد گذاری.
که تیمار جهان باشد گذاری.
که هست ایدر جهان چون تو گذاری.
که شد ناچیز چون باد گذاری.
ترکیب ها:
- تاج گذاری . روزگذاری. ریل گذاری. مرهم گذاری. واگذاری. رجوع به هر یک از این مدخل ها شود.
چه آن سوگند و چه باد گذاری
چه آن زنهار و چه ابر بهاری.
( ویس و رامین ).
مرا تنها بماند ایدر به خواری چو خان رهگذر مرد گذاری.
( ویس و رامین ).
نگر تا هیچگونه غم نداری که تیمار جهان باشد گذاری.
( ویس و رامین ).
چرا از بهر آن اندوه داری [ از بهر جهان ]که هست ایدر جهان چون تو گذاری.
( ویس و رامین ).
دریغا آن همه امیدواری که شد ناچیز چون باد گذاری.
( ویس و رامین ).
|| ( حامص ) بصورت ترکیب های ذیل آید و معنی حاصل مصدر دهد:ترکیب ها:
- تاج گذاری . روزگذاری. ریل گذاری. مرهم گذاری. واگذاری. رجوع به هر یک از این مدخل ها شود.
پیشنهاد کاربران
گذاری یک واژه تکمیلی است و بصورت مکملمصدر خود بکار می رود. مثل : ریل گذاری ، هدف گذاری
کلمات دیگر: