تیره ای از طایفه بکش ممسنی فارس .
گرائی
فرهنگ فارسی
در ترکیبات آید و صفت را حاصل مصدر سازد بمعنی گراییدن : دست گرایی سرگرایی لشکر گرایی .
لغت نامه دهخدا
گرائی . [ گ َرْ را ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ بکش ممسنی فارس است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 90).
گرائی. [ گ َرْ را ] ( اِخ ) تیره ای از ایل طیبی از شعبه لیروای از ایلات کوه گیلویه فارس. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 89 ).
گرائی. [ گ َرْ را ] ( اِخ ) تیره ای از طایفه بکش ممسنی فارس است. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 90 ).
گرائی. [ گ َرْ را ] ( اِخ ) تیره ای از طایفه بکش ممسنی فارس است. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 90 ).
گرائی . [ گ َرْ را ] (اِخ ) تیره ای از ایل طیبی از شعبه ٔ لیروای از ایلات کوه گیلویه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).
گرایی. [ گ َ / گ ِ ] ( حامص ) عمل گراییدن. این کلمه تنها به کار نمی رود بلکه به صورت ترکیب های ذیل آید:
- دست گرایی ؛ : هرکه فضل و قوت خویش بر ضعیفان بپسندد و بدان مغرور گردد و خواهد که دیگران را اگرچه از وی قوی تر باشند دست گرایی کند، هرآینه قوت او برفضیحت و هلاک او دلیل کند. ( کلیله و دمنه ).
- سرگرایی ؛ :
عاقبت عشق سرگرائی کرد
خاک در چشم کدخدائی کرد.
- دست گرایی ؛ : هرکه فضل و قوت خویش بر ضعیفان بپسندد و بدان مغرور گردد و خواهد که دیگران را اگرچه از وی قوی تر باشند دست گرایی کند، هرآینه قوت او برفضیحت و هلاک او دلیل کند. ( کلیله و دمنه ).
- سرگرایی ؛ :
عاقبت عشق سرگرائی کرد
خاک در چشم کدخدائی کرد.
نظامی.
رجوع به دست گرای ، سرگرای و نظایر آنها شود.دانشنامه عمومی
مختصات: ۲۹°۵۶′۰۰″ شمالی ۵۶°۲۵′۲۷″ شرقی / ۲۹٫۹۳۳۳۳°شمالی ۵۶٫۴۲۴۱۷°شرقی / 29.93333; 56.42417
گرائی، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بردسیر در استان کرمان ایران است.
این روستا در دهستان کوه پنج قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۳ نفر (۸خانوار) بوده است.
گرائی، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بردسیر در استان کرمان ایران است.
این روستا در دهستان کوه پنج قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۳ نفر (۸خانوار) بوده است.
wiki: گرائی
پیشنهاد کاربران
طایفه گرائی*کاروائی* ایل چهارلنگ لربختیاری
ساکن در مسجدسلیمان. باغملک. رامهرمز
. فریدونشهر. اصفهان. دزفول
ساکن در مسجدسلیمان. باغملک. رامهرمز
. فریدونشهر. اصفهان. دزفول
گرایی خرده واژه ای است که به تنهایی کاربردی ندارد.
گرایی بیشتر واژه علم است و در علوم مختلف کاربرد دارد: ( شهود گرایی - ریاضی ) ، ( همگرایی یا تقارب عدسی - فیزیک ) ، ( اتم گرایی - شیمی ) ، ( هستی گرایی و پدیدار گرایی - فلسفه ) ، ( نگرش گرایی، ذهن گرایی - روانشناسی ) ، ( مدیریت گرایی، سازمان گرایی - علم مدیریت ) ، ( فرد گرایی، ساخت گرایی، انسان گرایی، تجربه گرایی - علوم اجتماعی و انسانی ) .
گرایی مفهوم گرایش دارد و به عنوان پسوند معمولا بر اسم، صفت، اسم مصدر و یا هر واژه دیگری می نشیند و مفهوم گرایش یا محوریت همان اسم، صفت، اسم مصدر و یا هر واژه دیگر را می دهد: مانند دنیاگرایی، جهانی گرایی، روش گرایی و یا حتی نشست گرایی ( مصدر مرخم نشستن ) .
گرایی بیشتر واژه علم است و در علوم مختلف کاربرد دارد: ( شهود گرایی - ریاضی ) ، ( همگرایی یا تقارب عدسی - فیزیک ) ، ( اتم گرایی - شیمی ) ، ( هستی گرایی و پدیدار گرایی - فلسفه ) ، ( نگرش گرایی، ذهن گرایی - روانشناسی ) ، ( مدیریت گرایی، سازمان گرایی - علم مدیریت ) ، ( فرد گرایی، ساخت گرایی، انسان گرایی، تجربه گرایی - علوم اجتماعی و انسانی ) .
گرایی مفهوم گرایش دارد و به عنوان پسوند معمولا بر اسم، صفت، اسم مصدر و یا هر واژه دیگری می نشیند و مفهوم گرایش یا محوریت همان اسم، صفت، اسم مصدر و یا هر واژه دیگر را می دهد: مانند دنیاگرایی، جهانی گرایی، روش گرایی و یا حتی نشست گرایی ( مصدر مرخم نشستن ) .
کلمات دیگر: