کلمه جو
صفحه اصلی

نوسال

لغت نامه دهخدا

نوسال. [ ن َ / نُو ] ( اِ مرکب ) سال نو داغدیدگانی. عید یا سال نو بعد از مرگ کسی. ( یادداشت مؤلف ).

دانشنامه عمومی

نوسال (سال های حکومت ۶۳۷–۶۳۳) یکی از چهار حکمران و کارگزار امپراتوری مغول در فاصلهٔ کشته شدن جلال الدین خوارزمشاه تا فرمانروایی هلاکو خان در ایران بود. امیری کهن سال بود که بعد از مرگ جنتمور به امر اوگتای قاآن جانشین او شد و بر همان نواحی خوارزم و خراسان و مازندران حکومت می کرد. بهاءالدین محمد جوینی پدر عطاملک جوینی تاریخدان معروف در حکومت او نیز مانند حکومت حاکم قبلی جنتمور عنوان صاحب دیوانی را حفظ کرد. اما بین او و گرگوز از امرای پرقدرت جنتمور اختلاف پیش آمد و گرگوز توانست به دربار قاآن رفته و حکم حکومت را از اوگتای دریافت کند و نوسال از حکومت برکنار و به عنوان فرماندهی لشکر را دریافت کرد. او در سال ۶۳۷ فوت کرد.
حمله مغول به ایران
از سال ۶۱۸ تا سال ۶۵۴ ه‍.ق وضع حکومت ایران و ادارهٔ آن در تحت استیلای مغول به این شکل بود که خانان مغول یک نفر را مستقیماً از مغولستان به عنوان حاکم جهت ادارهٔ این مملکت و سرداری قشون مقیم آن می فرستادند و این قبیل حکام به دستیاری عمال و دبیران ایرانی به جمع مالیات و اداره امور کشوری و دفع مخالفین قیام می کردند. در این دوره حکومت برعهدهٔ چهار نفر به شرح زیر بود:

گویش مازنی

/noo saal/ سال نو

سال نو



کلمات دیگر: