مسنی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
سیر آب
لغت نامه دهخدا
مسنی. [ م َ نی ی ] ( ع ص ) سیراب. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مَسَّنِیَ: به من رسید - با من تماس پیدا کرد (کلمه مس که در لغت به معنای تماس گرفتن دو چیز با یکدیگر است)
معنی مَسَّنِیَ بِـ: به من رسانده - به من تماس داده (کلمه مس که در لغت به معنای تماس گرفتن دو چیز با یکدیگر است در عبارت "مَسَّنِیَ ﭐلشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ")
معنی مَا مَسَّنِیَ: به من نمیرسید
ریشه کلمه:
مسس (۶۱ بار)
ن (۲۳۵ بار)
ی (۱۰۴۴ بار)
معنی مَسَّنِیَ بِـ: به من رسانده - به من تماس داده (کلمه مس که در لغت به معنای تماس گرفتن دو چیز با یکدیگر است در عبارت "مَسَّنِیَ ﭐلشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ")
معنی مَا مَسَّنِیَ: به من نمیرسید
ریشه کلمه:
مسس (۶۱ بار)
ن (۲۳۵ بار)
ی (۱۰۴۴ بار)
wikialkb: مَسّنِی
گویش مازنی
/masani/ محل تقسیم آب & آبی که از بلندی به آسیاب ریزد
محل تقسیم آب
آبی که از بلندی به آسیاب ریزد
پیشنهاد کاربران
مسنی به معنای محل شکستگی جوب و جدول آب کشاورزی که خاکی بوده را با چیزی مثل گِلی که علف داشته و شسته نمی شدمی گرفتن و میگفتن که جوب ( البته در زبان محلی شاه کوه استان گلستان به آن وال می گویند و به اصطلاح میگفتن وال را مسنی کردن
مسنی : ارتفاع طبقه همکف از کف کوچه با خیابان . ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )
کلمات دیگر: