کلمه جو
صفحه اصلی

نوکار


مترادف نوکار : تازه کار، کارآموز، مبتدی، نوپیشه، نوچه

متضاد نوکار : آزموده، کهنه کار

مترادف و متضاد

تازهکار، کارآموز، مبتدی، نوپیشه، نوچه ≠ آزموده، کهنهکار


فرهنگ فارسی

نوکر، تازه کار، کسی که تازه بکاری یاهنری پرداخته باشد

لغت نامه دهخدا

نوکار. [ ن َ / نُو ] ( ص مرکب ) مبتدی و بی وقوف در کار. کم تجربه. کسی که تازه به شغلی یا هنری پرداخته. تازه کار. مبتدی. || شاگرد. تلمیذ. ( ناظم الاطباء ). || نوکر. ( فرهنگ فارسی معین ) : ملک ناصرالدین علی ملک را که از اعیان ملوک بود و از قبل بیکی شریک و نوکار امیر ارغون. ( جهانگشای جوینی از فرهنگ فارسی معین ). || دانشجوئی که امتحان مسابقه را گذراند، و در بیمارستان به دستور کارورز به کارهای مقدماتی می پردازد . ( لغات فرهنگستان ). || ( اِ مرکب ) در اصطلاح مقنیان ، کاری در کاریز و جز آن که نه ترمیم کارهای پیش باشد. مقابل لاروبی. حفرقسمتی از قنات به نوی. کار نو که در قنات کنند. سلسله چاههای نو در قناتی کهنه. ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

= نوکر
کسی که تازه به کاری یا فراگرفتن هنری شروع کرده، تازه کار، کم تجربه.

کسی که تازه به کاری یا فراگرفتن هنری شروع کرده؛ تازه‌کار؛ کم‌تجربه.


نوکر#NAME?


گویش مازنی

/noo kaar/ از توابع دهستان بندپی بابل

از توابع دهستان بندپی بابل



کلمات دیگر: