کلمه جو
صفحه اصلی

کتیفه

لغت نامه دهخدا

( کتیفة ) کتیفة. [ ک َ ف َ ] ( ع اِ ) آهن پاره بند در و آن دراز و پهن باشد و گاهی آن را تخته وار پهن سازند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آهن پاره پهن و درازی که در را بدان بندند. ( ناظم الاطباء ). کتیف. رجوع به کتیف شود. || کینه و دشمنی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کینه. ( از اقرب الموارد ). ج ، کتائف. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گروهی از مردم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || انبور آهنگران. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). انبر آهنگران. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ج ، کَتائِف. ( اقرب الموارد ).

کتیفة. [ ک ُ ت َ ف َ ] ( اِخ ) موضعی است به بلاد باهلة. ( منتهی الارب ).

کتیفة. [ ک َ ف َ ] (ع اِ) آهن پاره ٔ بند در و آن دراز و پهن باشد و گاهی آن را تخته وار پهن سازند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آهن پاره ٔ پهن و درازی که در را بدان بندند. (ناظم الاطباء). کتیف . رجوع به کتیف شود. || کینه و دشمنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کینه . (از اقرب الموارد). ج ، کتائف . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گروهی از مردم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || انبور آهنگران . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). انبر آهنگران . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، کَتائِف . (اقرب الموارد).


کتیفة. [ ک ُ ت َ ف َ ] (اِخ ) موضعی است به بلاد باهلة. (منتهی الارب ).


گویش مازنی

/katife/ کتبیه ی در و پنجره

کتبیه ی در و پنجره



کلمات دیگر: