کلمه جو
صفحه اصلی

نوچه


مترادف نوچه : پادو، تازه کار، زیردست، شاگرد، نوآموز، نوپا، نوخاسته، نوزخمه، نوکار

فارسی به انگلیسی

nymph, beginner, novice, neophyte, tyro, chrysalis, pupa, novitiate, raw, young, youngling

beginner, novice, neophyte, tyro, chrysalis, offshoot


pupa, novice, novitiate, raw, tyro, young, youngling


فارسی به عربی

مبتدی , مبتدیء

مترادف و متضاد

novice (اسم)
مبتدی، تازه کار، نوچه، جدید الایمان، نو اموز، ادم ناشی

greenhorn (اسم)
مبتدی، نوچه، ادم خام یا ناشی، ادم تازه کار

tyro (اسم)
مبتدی، کاراموز، تازه کار، نوچه، نو اموز

freshman (اسم)
مبتدی، تازه کار، دانشجوی سال اول دانشکده، جدید الورود، نوچه، تازه کار ناازموده

neophyte (اسم)
مبتدی، کاراموز، نوچه، جدید الایمان

tiro (اسم)
مبتدی، کاراموز، تازه کار، نوچه، نو اموز

pupa (اسم)
نوچه، شفیره، بادامه

پادو، تازه‌کار، زیردست، شاگرد، نوآموز، نوپا، نوخاسته، نوزخمه، نوکار


فرهنگ فارسی

جوان، نوجوان، پهلوان کوچک یاتازه کار
۱- نوجوان .۲- جوان ورزشکار کشتی گیرکه در زورخانه تحت تعلیم قرارمیگیرد و دوره شاگردی را نزد پهلوانی خاص میگذراند. ۳- شاگردمربی .

فرهنگ معین

(نُ چِ ) (اِمصغ . ) ۱ - جوان ، کم سن . ۲ - پهلوان کم سن و تازه کار.

لغت نامه دهخدا

نوچه. [ ن َ / نُو چ َ / چ ِ ] ( ص ، اِ ) جوان نوخاسته. ( غیاث اللغات ) ( از چراغ هدایت ) ( آنندراج ). نوجوان. ( فرهنگ فارسی معین ). جوان. ( ناظم الاطباء ). غلام . ( از منتهی الارب ). || خردسال. ( ناظم الاطباء ). رجوع به معنی قبلی شود. || شاگرد. مربّی ̍. ( فرهنگ فارسی معین ). || در تداول پهلوانان و اهل زورخانه ، شاگرد پهلوان. پهلوان تازه کار. پهلوان جوان در درجه دوم. ( از یادداشتهای مؤلف ). جوان ورزشکار کشتی گیر که در زورخانه تحت تعلیم قرار می گیرد و دوره شاگردی را نزد پهلوانی خاص میگذراند. ( فرهنگ فارسی معین ) :
به دل گفت آنگه کک کوهزاد
ندارم چنین نوچه هرگز به یاد.
فردوسی.
|| لوطیان جوان در درجه دوم. ( یادداشت مؤلف ). || شاخ که از زمین بیرون زند و یا بر شاخی برزند بر درخت. ( یادداشت مؤلف ). || قسمی توتون چپق. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. جوان، نوجوان.
۲. (اسم ) [مجاز] پهلوان کوچک یا تازه کار.
۳. (اسم ) (ورزش ) ورزشکاری که در ورزش های باستانی زیر دست پهلوان بزرگ ورزش می کند.

دانشنامه عمومی

در زورخانه به جوان ورزشکاری گفته می شود که زیر نظر پهلوانی، فن های کشتی را می آموزد و شاگرد او به شمار می رود. او از نظر تردستی و چابکی برگزیده ترین شاگردان آن پهلوان است.
شعبان جعفری
طیب حاج رضایی
در ایران قدیم لات ها و محله گردان هایی که اسم و رسمی برای خودشان به هم زده بودند، دیگر خود مستقیماً در دعوا شرکت نمی کردند، در نتیجه نوچه هایی داشتند و غیرمستقیم و از طریق هدایت آن ها وارد دعوا می شدند. به عنوان مثال حسین بنکدار تهرانی در اظهارات و خاطره گویی هایی از لات ها و محله گردان های آن زمان تعریف می کند: .mw-parser-output blockquote.templatequote{margin-top:0}.mw-parser-output blockquote.templatequote div.templatequotecite{line-height:1em;text-align:right;padding-right:2em;margin-top:0}.mw-parser-output blockquote.templatequote div.templatequotecite cite{font-size:85%}
"امیر موبور همین که طیب را می دید، شروع می کرد به دری وری گفتن و لیچار بار او می کرد، اما طیب حتی برنمی گشت نگاه کند، فقط نوچه هایش مراقبت می کردند که یک وقت دار و دسته امیرموبور صدمه ای به طیب نزنند."

گویش مازنی

/noochche/ جوانه - شاگرد ۳پهلوان جوان و تازه سال

۱جوانه ۲شاگرد ۳پهلوان جوان و تازه سال


پیشنهاد کاربران

نوچه: [اصطلاح زور خانه ای] آموزنده فنون، پهلوان مبتدی، ورزشکار جوان.

زیردستان، کارآموز، شاگرد


کلمات دیگر: