کلمه جو
صفحه اصلی

مزده

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان شش طراز بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر.دارای ۹۱۲ تن سکنه محصول : غلات زیره بنشن منداب میوه .
( اسم ) مزد اجرت .

لغت نامه دهخدا

مزده . [ م َ دَ ] (اِخ ) مزدا. رجوع به مزدا در شود.


مزده . [ م ُ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شش طراز بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر، در 2هزارگزی غرب خلیل آباد سر راه کاشمر به بردسکن ، در جلگه گرمسیر واقع و دارای 912 تن سکنه است . آبش از رودخانه و محصولش غلات ، زیره ، بنشن ، منداب ، میوه جات . شغل مردمش زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


مزده . [ م ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) مزد. (آنندراج ). مزد و پاداش . اجرت . مواجب . سالیانه .(ناظم الاطباء). و رجوع به مزد در تمام معانی شود.


مزده. [ م َ دَ ] ( اِخ ) مزدا. رجوع به مزدا در شود.

مزده. [ م ُ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) مزد. ( آنندراج ). مزد و پاداش. اجرت. مواجب. سالیانه.( ناظم الاطباء ). و رجوع به مزد در تمام معانی شود.

مزده. [ م ُ دَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شش طراز بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر، در 2هزارگزی غرب خلیل آباد سر راه کاشمر به بردسکن ، در جلگه گرمسیر واقع و دارای 912 تن سکنه است. آبش از رودخانه و محصولش غلات ، زیره ، بنشن ، منداب ، میوه جات. شغل مردمش زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

دانشنامه عمومی

مزده ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
مزده (خلیل آباد)
مزده (نطنز)

گویش مازنی

/mazde/ از توابع چهاردانگه ی سورتچی ساری



کلمات دیگر: