گفتاره
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) قول کلام سخن : گل زبلبل طیره شد زان جامه بر خود پاره کرد زانکه این پر گوی و آنرا طاقت گفتاره نیست . ( کمال اسماعیل بنقل ترجم. محاسن اصفهان )
لغت نامه دهخدا
گفتاره. [ گ ُ رَ / رِ ] ( اِمص ) گفتار. قول. سخن. کلام :
گل ز بلبل طیره شد زآن جامه بر خود پاره کرد
زآنکه این پرگوی و او را طاقت گفتاره نیست.
گل ز بلبل طیره شد زآن جامه بر خود پاره کرد
زآنکه این پرگوی و او را طاقت گفتاره نیست.
کمال الدین اسماعیل.
گویش مازنی
/goftaare/ بگومگوی مردم - همهمه
۱بگومگوی مردم ۲همهمه
پیشنهاد کاربران
بنظر میرسد که بتوان در زبان فارسی لغت گفتاره را بجای اصطلاح انگلیسیِ discourse بکار برده بدین ترتیب از کاربرد کلمة «من درآوردی» گفتمان که در برابر آن مورد استفاده قرار گرفته است اجتناب کرد. بااحترام
کلمات دیگر: