کلمه جو
صفحه اصلی

ماموسه

لغت نامه دهخدا

( ماموسة ) ماموسة. [ س َ ] ( ع اِ ) مانند ماموس است. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). از نامهای آتش است. ( اقرب الموارد ). و رجوع به ماموس شود. || فلات. ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) زن گول بدزبان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گویند زن احمق نادان. ضد صناع . ( از اقرب الموارد ).

ماموسة. [ س َ ] (ع اِ) مانند ماموس است . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). از نامهای آتش است . (اقرب الموارد). و رجوع به ماموس شود. || فلات . (از اقرب الموارد). || (ص ) زن گول بدزبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گویند زن احمق نادان . ضد صناع . (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: