مالون . (اِخ ) از طسوج لنجرود است . (تاریخ قم ص 113).
مالون
لغت نامه دهخدا
مالون. ( ع ص ، اِ ) ج ِ مال. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به مال شود.
مالون. ( اِخ ) از طسوج لنجرود است. ( تاریخ قم ص 113 ).
مالون. ( اِخ ) یکی از شش دیهی بود که «عرب اشعریان » سر او مقامها ساختند و منزل گرفتند و آن شش دیه عبارت از ممجان و مالون و قزدان و سکن و جمرو کمیدان بود. ( از تاریخ قم ص 32 ). و رجوع به کمیدان شود.
مالون. ( اِخ ) از طسوج لنجرود است. ( تاریخ قم ص 113 ).
مالون. ( اِخ ) یکی از شش دیهی بود که «عرب اشعریان » سر او مقامها ساختند و منزل گرفتند و آن شش دیه عبارت از ممجان و مالون و قزدان و سکن و جمرو کمیدان بود. ( از تاریخ قم ص 32 ). و رجوع به کمیدان شود.
مالون . (اِخ ) یکی از شش دیهی بود که «عرب اشعریان » سر او مقامها ساختند و منزل گرفتند و آن شش دیه عبارت از ممجان و مالون و قزدان و سکن و جمرو کمیدان بود. (از تاریخ قم ص 32). و رجوع به کمیدان شود.
مالون . (ع ص ، اِ) ج ِ مال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مال شود.
کلمات دیگر: