فرو هشتن و آویختن چیزی را
هدل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
هدل. [ هََ دِ ] ( ع ص ) شتر آونگان لفج.( منتهی الارب ). الجمل طویل المشفر. ( اقرب الموارد ).
هدل. [ ] ( اِ ) حضض است. ( فهرست مخزن الادویه ).
هدل. [ هَِ ] ( ع ص ) خفته و ترش شده : لبن هدل ؛ شیر خفته و ترش شده. ( منتهی الارب ). اِدل. ( اقرب الموارد ).
هدل. [ هََ دَ ] ( ع مص ) آونگان گردیدن لفج شتر. ( منتهی الارب ). آونگان گردیدن مشفر. ( اقرب الموارد ). || آونگان لب گردیدن شتر. ( منتهی الارب ). قرحه ناک گردیدن شتر و آونگان شدن مشفر آن. ( اقرب الموارد ).
هدل. [ هََ ]( ع مص ) فروهشتن و آویختن چیزی را. ( اقرب الموارد ).
هدل. [ ] ( اِ ) حضض است. ( فهرست مخزن الادویه ).
هدل. [ هَِ ] ( ع ص ) خفته و ترش شده : لبن هدل ؛ شیر خفته و ترش شده. ( منتهی الارب ). اِدل. ( اقرب الموارد ).
هدل. [ هََ دَ ] ( ع مص ) آونگان گردیدن لفج شتر. ( منتهی الارب ). آونگان گردیدن مشفر. ( اقرب الموارد ). || آونگان لب گردیدن شتر. ( منتهی الارب ). قرحه ناک گردیدن شتر و آونگان شدن مشفر آن. ( اقرب الموارد ).
هدل. [ هََ ]( ع مص ) فروهشتن و آویختن چیزی را. ( اقرب الموارد ).
هدل . [ ] (اِ) حضض است . (فهرست مخزن الادویه ).
هدل . [ هََ ](ع مص ) فروهشتن و آویختن چیزی را. (اقرب الموارد).
هدل . [ هََ دَ ] (ع مص ) آونگان گردیدن لفج شتر. (منتهی الارب ). آونگان گردیدن مشفر. (اقرب الموارد). || آونگان لب گردیدن شتر. (منتهی الارب ). قرحه ناک گردیدن شتر و آونگان شدن مشفر آن . (اقرب الموارد).
هدل . [ هََ دِ ] (ع ص ) شتر آونگان لفج .(منتهی الارب ). الجمل طویل المشفر. (اقرب الموارد).
هدل . [ هَِ ] (ع ص ) خفته و ترش شده : لبن هدل ؛ شیر خفته و ترش شده . (منتهی الارب ). اِدل . (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: