کلمه جو
صفحه اصلی

واهن

فرهنگ فارسی

سست . واهی

لغت نامه دهخدا

واهن. [ هَِ ] ( ع ص ) سست. ( مهذب الاسماء ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). واهی. ( مهذب الاسماء ): رجل واهن ؛ ضعیف لابطش عنده. ( اقرب الموارد ). ج ، وهن. سست در عمل و در کار. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) عرق مستبطن حبل العاتق الی الکتف و ربما وجع صاحبه و عرته الواهنة. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

واهن اسم فاعل وهن به معنی سبک شمارنده؛ کسی که باالفاظ رکیک موجب وهن وسبکی دیگران گردد


کلمات دیگر: