کلمه جو
صفحه اصلی

واقیه

فرهنگ فارسی

(اسم ) مونث واقی
کوهی است در بلاد دیلم

لغت نامه دهخدا

( واقیة ) واقیة. [ ی َ ] ( ع ص ) تأنیث واقی است به معنی نگاهدارنده و دافع. ج ، اواقی [ در اصل وواقی است در اجتماع واوین نخستین قلب به الف شده است ] و واقیات. رجوع به واقی شود. || ( مص ) نگه داشتن. ( از منتهی الارب ). رجوع به وقایة و وقی شود.
واقیه. [ ی َ ] ( اِخ ) کوهی است در بلاد دیلم. ( از معجم البلدان ).

واقیه . [ ی َ ] (اِخ ) کوهی است در بلاد دیلم . (از معجم البلدان ).


واقیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث واقی است به معنی نگاهدارنده و دافع. ج ، اواقی [ در اصل وواقی است در اجتماع واوین نخستین قلب به الف شده است ] و واقیات . رجوع به واقی شود. || (مص ) نگه داشتن . (از منتهی الارب ). رجوع به وقایة و وقی شود.



کلمات دیگر: