( صفت ) ۱- دردی کش . ۲- شرابخوار : بهار گشت و هوا مژد. شراب رساند زمین میکده رالای کش باب رساند . ( دانش آنند . لغ. )
لای کش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
لای کش. [ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) کنایه از شرابخوار است. ( آنندراج ) :
بهار گشت و هوامژده شراب رساند
زمین میکده را لای کش به آب رساند.
بهار گشت و هوامژده شراب رساند
زمین میکده را لای کش به آب رساند.
دانش ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: