گرانباری
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
۱ - سنگینی ثقل : گرانباری مال چندان مجوی که افتد بلشکر گهت گفتگوی . ( نظامی ) ۲ - زحمت رنج : و کلی تکلیفات و گرانباری را از ایشان برداشت .
لغت نامه دهخدا
گرانباری.[ گ ِ ] ( حامص مرکب ) سنگینی. ثقیل بودن :
چه سود از لوح کو ماند ز نقطه اولین حرفی
که از روی گرانباری ز ابجد حرف پایانی.
چه محتاجند سلطانان به اسباب جهانبانی.
که افتد به لشکرگهت گفتگوی.
پس بیکبار به پیشان رفتن.
|| صدمت ، زحمت ، رنج : اهالی آن را از تغلب و گرانباری برهاند. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 69 ).و کلی تکلیفات و گرانباری را از ایشان برداشت. ( ترجمه محاسن اصفهانی ص 141 ). || سنگین بودن.ثقیل بودن.
چه سود از لوح کو ماند ز نقطه اولین حرفی
که از روی گرانباری ز ابجد حرف پایانی.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 423 ).
چه آزادند درویشان ز آسیب گرانباری چه محتاجند سلطانان به اسباب جهانبانی.
خاقانی.
گرانباری مال چندان مجوی که افتد به لشکرگهت گفتگوی.
نظامی.
از گرانباری خود ترسیدن پس بیکبار به پیشان رفتن.
عطار.
زاد این راه گرانباری بود و زاد آن راه سبکباری. ( تفسیر ابوالفتوح ).|| صدمت ، زحمت ، رنج : اهالی آن را از تغلب و گرانباری برهاند. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 69 ).و کلی تکلیفات و گرانباری را از ایشان برداشت. ( ترجمه محاسن اصفهانی ص 141 ). || سنگین بودن.ثقیل بودن.
کلمات دیگر: