لب ء.[ ل َب ْءْ ] (اِخ ) نام قبیله ای است . (منتهی الارب ).
لب ء
لغت نامه دهخدا
لب ء.[ ل َب ْءْ ] ( اِخ ) نام قبیله ای است. ( منتهی الارب ).
لب ء. [ ل َب ْءْ ] ( ع مص ) فله ( آغوز ) دوشیدن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ). || خورانیدن قوم را فله. ( منتهی الارب ). کسی را فله دادن. ( تاج المصادر ). || جوشانیدن فله را. || نخستین آب دادن کشت را. ( منتهی الارب ).
لب ء. [ ل َب ْءْ ] ( ع مص ) فله ( آغوز ) دوشیدن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ). || خورانیدن قوم را فله. ( منتهی الارب ). کسی را فله دادن. ( تاج المصادر ). || جوشانیدن فله را. || نخستین آب دادن کشت را. ( منتهی الارب ).
لب ء. [ ل َب ْءْ ] (ع مص ) فله (آغوز) دوشیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). || خورانیدن قوم را فله . (منتهی الارب ). کسی را فله دادن . (تاج المصادر). || جوشانیدن فله را. || نخستین آب دادن کشت را. (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: