کلمه جو
صفحه اصلی

نارستنی

فارسی به انگلیسی

irredeemable

لغت نامه دهخدا

نارستنی . [ رُ ت َ ] (ص لیاقت ) نروئیدنی . ناروئیدنی . که روئیدنی نیست . که نتواند روئید. مقابل رستنی . رجوع به رستنی شود.


نارستنی. [ رَ ت َ ] ( ص لیاقت ) که رستنی نیست. که رها شدن نتواند. که نجات یافتن نتواند. مقابل رستنی.

نارستنی. [ رُ ت َ ] ( ص لیاقت ) نروئیدنی. ناروئیدنی. که روئیدنی نیست. که نتواند روئید. مقابل رستنی. رجوع به رستنی شود.

نارستنی . [ رَ ت َ ] (ص لیاقت ) که رستنی نیست . که رها شدن نتواند. که نجات یافتن نتواند. مقابل رستنی .



کلمات دیگر: