( مصدر ) خرد شدن ضعیف گشتن : [ پس نه مقری تو که ملک خدای هیچ نگیرد نه فزونی نه کاست ] . ( ناصر خسرو )
کاست گرفتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کاست گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) ضعیف شدن. از تن خرد شدن :
پس نه مقری تو که ملک خدای
هیچ نگیرد نه فزونی نه کاست.
بی آب خوش نهال نگیرد مگرکه کاست.
پس نه مقری تو که ملک خدای
هیچ نگیرد نه فزونی نه کاست.
ناصرخسرو.
شکر است آب نعمت و نعمت نهال اوست بی آب خوش نهال نگیرد مگرکه کاست.
ناصرخسرو.
کلمات دیگر: