بریسمان کشیدن بند کردن سبحه و مهره و امثال آن .
ناره کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ناره کردن. [ رَ/ رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بریسمان کشیدن. بند کردن سبحه و مهره و امثال آن. ( یادداشت مؤلف ) :
چنان چون برشته کند مهره مرد
یلان را به نیزه همی ناره کرد.
چنان چون برشته کند مهره مرد
یلان را به نیزه همی ناره کرد.
اسدی.
کلمات دیگر: