کلمه جو
صفحه اصلی

والجه

لغت نامه دهخدا

( والجة ) والجة. [ ل ِ ج َ ] ( ع اِ ) سختی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || آن درد که بگیرد مردم را. ( مهذب الاسماء ). درد دندان و درد شکم یا ریش غربیلک یا نوعی از بیماری سخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دردی است در شکم. ( از المنجد ). || درندگان. ماران. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). فی حدیث ابن مسعود: ایاکم و المناخ علی ظهر الطریق فانه منزل الوالجة؛ یعنی السباع والحیات. ( اقرب الموارد ).
والجه. [ ل ِ ج َ ] ( اِخ ) شهری است در طخارستان ، شاید همان والج باشد. ( از معجم البلدان ).

والجه . [ ل ِ ج َ ] (اِخ ) شهری است در طخارستان ، شاید همان والج باشد. (از معجم البلدان ).


والجة. [ ل ِ ج َ ] (ع اِ) سختی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آن درد که بگیرد مردم را. (مهذب الاسماء). درد دندان و درد شکم یا ریش غربیلک یا نوعی از بیماری سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دردی است در شکم . (از المنجد). || درندگان . ماران . (از اقرب الموارد) (از المنجد). فی حدیث ابن مسعود: ایاکم و المناخ علی ظهر الطریق فانه منزل الوالجة؛ یعنی السباع والحیات . (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: