(مصدر ) سخن شنیده را باز گفتن تکرار کرد نسخنی را : (( بطور مسلم این زن حرفهای او را پیش هوویش واگو میکرد . ) )
واگو کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
واگو کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سخن شنیده را بازگفتن. ( ناظم الاطباء ). تکرار کردن گفته.
کلمات دیگر: