( مصدر ) چیزی را ناتمام شستن بطور کثیف پاک کردن سطحی شستن : بحام رفت . با اینکه یک هفته بود که از موعد آبش میگذشت خود را گربه شوی کرد و زود برگشت .
گربه شوری کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
گربه شوری کردن. [ گ ُ ب َ/ ب ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رجوع به گربه شو کردن شود.
کلمات دیگر: