پسر ناخلف پسر نا اهل .
بد پسر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بدپسر. [ ب َ پ ِ س َ ] ( ص مرکب ) پسر ناخلف. پسر نااهل :
هر بدپسر که نیک شود روزی
آن گه شود که نیک پدر مرده.
هر بدپسر که نیک شود روزی
آن گه شود که نیک پدر مرده.
( از سندبادنامه ص 71 ).
- بدپسران خانه کن ؛ ناخلفان و آنانکه خانه پدر را خشت خشت بکنند و بفروشند. ( آنندراج ).کلمات دیگر: