۱-( صفت ) قابل پپیچیدن در خور پیچیدن : بپیچم سر از هر چه پیچیدنی بسیچم بکار بسیچیدنی . ( نظامی ) ۲- آنکه تواند بپیچد که بپیچد.
پیچیدنی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پیچیدنی.[ دَ ] ( ص لیاقت ) که تواند پیچیدن. که بپیچد. که پیچیدن تواند. || درخور پیچیدن :
بپیچم سر از هرچه پیچیدنی
بسیچم بکار بسیچیدنی.
بپیچم سر از هرچه پیچیدنی
بسیچم بکار بسیچیدنی.
نظامی.
کلمات دیگر: