کلمه جو
صفحه اصلی

بخوریدن

فرهنگ فارسی

دیوانه شدن یا پوسید و فرسوده گردیدن

لغت نامه دهخدا

بخوریدن. [ ب ُ دَ ] ( مص ) دیوانه شدن. ( ناظم الاطباء ). || پوسیده و فرسوده گردیدن. ( آنندراج ).


کلمات دیگر: