شرابی که از آرد گندم و ارزن و امثال آن سازند شرابی که از گندم سازند .
بخسم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بخسم. [ ب َ س ُ ] ( اِ ) شرابی که از آرد گندم و ارزن و امثال آن سازند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). شرابی که از گندم سازند. ( فرهنگ سروری ) ( انجمن آرا ). شرابی که از آرد گندم و ارزن و مانند آنها سازند و بوزه نیز گویند. ( ناظم الاطباء ) :
خری که آبخورش زیر ناودان عصیر
علف عصاره بکنی و بخسم و شوشو.
زاب تتماجی که باشد سرد و بی بتکوب و سیر.
نه زانگور است و نز شیره نه از بکنی نه از بخسم.
خری که آبخورش زیر ناودان عصیر
علف عصاره بکنی و بخسم و شوشو.
سوزنی.
بکنی و بخسم خورند و زان شوند مست و خراب زاب تتماجی که باشد سرد و بی بتکوب و سیر.
سوزنی.
بخور بی رطل و بی کوزه مئی کو بشکند روزه نه زانگور است و نز شیره نه از بکنی نه از بخسم.
مولوی ( از فرهنگ سروری ).
کلمات دیگر: