کلمه جو
صفحه اصلی

احاقه

فرهنگ فارسی

احاطه کردن به

لغت نامه دهخدا

( احاقة ) احاقة. [ اِ ق َ ] ( ع مص ) اِحاقت. احاطه کردن به. || احاق اﷲ بمکرهم ؛ فرودآورد خدای بر آنان مکرشان را : همگنان را به احاقت مکر و اذاقت غدر خویش منکوب و منحوب گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ).

احاقة. [ اِ ق َ ] (ع مص ) اِحاقت . احاطه کردن به . || احاق اﷲ بمکرهم ؛ فرودآورد خدای بر آنان مکرشان را : همگنان را به احاقت مکر و اذاقت غدر خویش منکوب و منحوب گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).



کلمات دیگر: