کلمه جو
صفحه اصلی

حفالج

لغت نامه دهخدا

حفالج. [ ح َ ل ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ حَفَلَّج. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به حَفَلَّج شود.

حفالج. [ ح ُ ل ِ ] ( ع ص ) آنکه پیش پایها نزدیک نهد و پاشنه ها دور. ( منتهی الارب ). افحج. ( اقرب الموارد ).

حفالج . [ ح َ ل ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَفَلَّج . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حَفَلَّج شود.


حفالج . [ ح ُ ل ِ ] (ع ص ) آنکه پیش پایها نزدیک نهد و پاشنه ها دور. (منتهی الارب ). افحج . (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: