ده کوچکی است از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند
پیچگان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پیچگان. ( اِخ ) ( دریاچه ٔ... ) ( صحیح کلمه بختگان است ) میگویند در محل آن را چنین نامند( ؟ ).
پیچگان. ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 102هزارگزی جنوب خاوری قاین و 20 هزارگزی خاور راه اتومبیل رو اسفدن به اسفج. دامنه ، معتدل دارای 20 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
پیچگان. ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 102هزارگزی جنوب خاوری قاین و 20 هزارگزی خاور راه اتومبیل رو اسفدن به اسفج. دامنه ، معتدل دارای 20 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
پیچگان . (اِخ ) (دریاچه ٔ...) (صحیح کلمه بختگان است ) میگویند در محل آن را چنین نامند(؟).
پیچگان . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 102هزارگزی جنوب خاوری قاین و 20 هزارگزی خاور راه اتومبیل رو اسفدن به اسفج . دامنه ، معتدل دارای 20 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کلمات دیگر: