( اسم ) کارد : شب فراق خروس سحر نفس نکشید خوش آن زمان که سرش را ببرم از پیچاق . ( فوقی یزدی )
پیچاق
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پیچاق. ( ترکی ، اِ ) کلمه ترکی بمعنی کارد :
شب فراق خروس سحر نفس نکشید
خوش آن زمان که سرش را ببرّم از پیچاق.
شب فراق خروس سحر نفس نکشید
خوش آن زمان که سرش را ببرّم از پیچاق.
ملافوقی یزدی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: