( بخود آمدن ) بهوش آمدن بحال آمدن از حمله های غشی .
بخود امدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( بخود آمدن ) بخود آمدن. [ ب ِ خوَدْ / خُدْ م َ دَ ] ( مص مرکب ) بهوش آمدن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بحال آمدن از حمله های غشی. ( ناظم الاطباء ).
کلمات دیگر: