( مصدر ) پیام فرستادن پیغام دادن : چرا چو سوی تو نامه و پیام نفرستد ترا بهرکس نامه وپیام بایدکرد. ( ناصرخسرو )
پیام کردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پیام کردن. [ پ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پیام فرستادن. پیام دادن. پیغام دادن :
نزد آن شاه زمین کردش پیام
داروئی فرمای زامهران بنام.
ترا بهر کس نامه و پیام باید کرد.
نزد آن شاه زمین کردش پیام
داروئی فرمای زامهران بنام.
رودکی.
چرا چو سوی تو نامه و پیام نفرستدترا بهر کس نامه و پیام باید کرد.
ناصرخسرو.
کلمات دیگر: