کلمه جو
صفحه اصلی

احاشه

فرهنگ فارسی

صید برانگیختن

لغت نامه دهخدا

( احاشة ) احاشة. [ اِ ش َ ] ( ع مص ) احواش. گرداگرد صید برآمدن تا بدامگاه آید. ( منتهی الارب ). صید برانگیختن. ( تاج المصادر ). شکار برخیزانیدن. نخجیروالی. آهوگردانی.

احاشة. [ اِ ش َ ] (ع مص ) احواش . گرداگرد صید برآمدن تا بدامگاه آید. (منتهی الارب ). صید برانگیختن . (تاج المصادر). شکار برخیزانیدن . نخجیروالی . آهوگردانی .



کلمات دیگر: