رنگ و رو
فارسی به انگلیسی
complexion
coloration
فرهنگ فارسی
لون و ظاهر چیزی لون و نمای چیزی
رنگ وظاهرچیزی، یبایی ودرخشندگی، رنگ وظاهرچیزی، یبایی ودرخشندگی
رنگ وظاهرچیزی، یبایی ودرخشندگی، رنگ وظاهرچیزی، یبایی ودرخشندگی
لغت نامه دهخدا
رنگ و رو. [ رَ گ ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) لون و ظاهر چیزی. لون و نمای چیزی.
- رنگ ورورفته ؛ چیزی که لون و نما و ظاهر آن از حالت اصلی بگردیده باشد.
- رنگ ورورفته ؛ چیزی که لون و نما و ظاهر آن از حالت اصلی بگردیده باشد.
پیشنهاد کاربران
hue
آب و رنگ
کلمات دیگر: