کلمه جو
صفحه اصلی

قوسان

لغت نامه دهخدا

قوسان. [ ق ُوْ ] ( اِخ ) ناحیه ای است از اعمال واسط. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ).

قوسان. [ ق َ ] ( اِخ )دهی است نزدیک واسط. ( منتهی الارب ). برخی از شاعران عرب در شعر خود از آن یاد کنند. ( از معجم البلدان ). قوسان یا قوران ، شهری وسط است [ از شهرهای عراق عرب ] و قرب صد پاره ده از توابع آن ، حقوق دیوانش نه تومان و چهارهزار دینار است. ( نزهة القلوب ج 3 ص 43 ).

قوسان . [ ق َ ] (اِخ )دهی است نزدیک واسط. (منتهی الارب ). برخی از شاعران عرب در شعر خود از آن یاد کنند. (از معجم البلدان ). قوسان یا قوران ، شهری وسط است [ از شهرهای عراق عرب ] و قرب صد پاره ده از توابع آن ، حقوق دیوانش نه تومان و چهارهزار دینار است . (نزهة القلوب ج 3 ص 43).


قوسان . [ ق ُوْ ] (اِخ ) ناحیه ای است از اعمال واسط. (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).


پیشنهاد کاربران

قوسان قوسان ؛ جلگه ایست بزرگ که دارای شهرها و قریه هائیست ؛ در میان نعمانیه و واسط ؛ در کشور عراق


کلمات دیگر: