عرق کردن
فارسی به انگلیسی
to perspire, to have one's temperature fall by perspiring, toshell out, to pay (as a bribe)
perspire, sweat
فارسی به عربی
تعرق , عرق
مترادف و متضاد
خیس عرق شدن، عرق کردن، مشقت کشیدن
دفع کردن، خیس عرق شدن، عرق ریختن، عرق کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - بیرون آمدن عرق از بدن خوی کردن . ۲ - پرداخت پول و مال با اکراه ۳ - رشوه دادن. ۴ - خجل شدن خجالت کشیدن
لغت نامه دهخدا
عرق کردن. [ ع َ رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) عرق برآوردن. ( آنندراج ). خوی کردن. ( ناظم الاطباء ). بیرون آمدن عرق از بدن. ( فرهنگ فارسی معین ).خوی آوردن. استحمام. تعریق. ترشح کردن :
آن خواجه که سعی حرص آرامش برد
گردید زبان بخیل اگر نامش برد
دانست دو معنی است عرق کردن را
نتوان به صد ابرام به حمامش برد.
|| کنایه از چیزی دادن باشد. ( برهان قاطع ) ( از انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). || پرداخت پول و مال با اکراه. ( فرهنگ فارسی معین ). عطا دادن مردی بخیل به کره. چیزی بخشیدن مردی ممسک. ( یادداشتهای مرحوم دهخدا ). هر گاه ممسکی به کسی چیزی میدهد البته به جوش می آید، در آن مقام گویند امروز فلانی عرق کرد. ( آنندراج ). بعلت زفتی با رنج و تعبی تمام چیز کمی به کسی دادن. ( امثال و حکم دهخدا ). به بی میلی چیزی به کسی دادن. وقتی خسیسی تحت تأثیر فشار و اجبار چیزی به کسی دهد، این اصطلاح مثلی در مورد او ایراد میشود. مثلا" گویند: سرانجام تحت تأثیر فشار و با کمال اکراه اعانه ای را که از او خواسته بودند عرق کرد و پرداخت. ( از فرهنگ عوام ) :
شبی به مجلس میراردشیر دررفتم
به بنده بود یکی قطعه بهتر از طبقی
از او شراب طلب داشتم من بیمار
تبش گرفت و نکرد از فسردگی عرقی.
فهمیدن قباحتم آزار می کند
تا چند کی زجانب مردم عرق کنم.
نگاه را رخ او آب از حیا کرده ست.
چگونه آب نگردد دل خریدارش.
آن خواجه که سعی حرص آرامش برد
گردید زبان بخیل اگر نامش برد
دانست دو معنی است عرق کردن را
نتوان به صد ابرام به حمامش برد.
( از آنندراج ).
- پشت لب کسی تازه عرق کردن ؛ تعدادی کم بر پشت لب کسی موی برآمدن. کمی تازه بروت دمیدن. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ).|| کنایه از چیزی دادن باشد. ( برهان قاطع ) ( از انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). || پرداخت پول و مال با اکراه. ( فرهنگ فارسی معین ). عطا دادن مردی بخیل به کره. چیزی بخشیدن مردی ممسک. ( یادداشتهای مرحوم دهخدا ). هر گاه ممسکی به کسی چیزی میدهد البته به جوش می آید، در آن مقام گویند امروز فلانی عرق کرد. ( آنندراج ). بعلت زفتی با رنج و تعبی تمام چیز کمی به کسی دادن. ( امثال و حکم دهخدا ). به بی میلی چیزی به کسی دادن. وقتی خسیسی تحت تأثیر فشار و اجبار چیزی به کسی دهد، این اصطلاح مثلی در مورد او ایراد میشود. مثلا" گویند: سرانجام تحت تأثیر فشار و با کمال اکراه اعانه ای را که از او خواسته بودند عرق کرد و پرداخت. ( از فرهنگ عوام ) :
شبی به مجلس میراردشیر دررفتم
به بنده بود یکی قطعه بهتر از طبقی
از او شراب طلب داشتم من بیمار
تبش گرفت و نکرد از فسردگی عرقی.
کاتبی ( از امثال و حکم دهخدا ).
|| کنایه از رشوه دادن. ( فرهنگ فارسی معین ). || خجالت کشیدن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). خجل شدن.( انجمن آرا ). کنایه است از خجل شدن و خجالت کشیدن. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ) : فهمیدن قباحتم آزار می کند
تا چند کی زجانب مردم عرق کنم.
نورالدین ظهوری ( از آنندراج ).
نه چهره اش عرق از گرمی هوا کرده ست نگاه را رخ او آب از حیا کرده ست.
میرزا صائب ( از آنندراج ).
گهر ز شرم عرق می کند به بازارش چگونه آب نگردد دل خریدارش.
میرزا صائب ( از آنندراج ).
|| در اصطلاح لوطیان ، تب کردن. ( از آنندراج ). || در اصطلاح لوطیان ، تقلید کردن. ( از آنندراج ). || مرادف عرق چکیدن. ( آنندراج ).دانشنامه عمومی
عرق کردن یا تعریق به تولید کردن مایعی به نام عرق که عمدتاً شامل آب می باشد، توسط غدد تعریق در پوست بدن پستانداران را گویند.
Encyclopedia of Sweat
Sato K, Kang WH, Saga K, Sato KT (1989). "Biology of sweat glands and their disorders. I. Normal sweat gland function". Journal of the American Academy of Dermatology. 20 (4): 537–63. doi:10.1016/S0190-9622(89)70063-3. PMID 2654204. Unknown parameter |month= ignored (help)نگهداری یادکرد:نام های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
Ferner S, Koszmagk R, Lehmann A, Heilmann W (1990). "". Zeitschrift Für Erkrankungen Der Atmungsorgane (به German). 175 (2): 70–5. PMID 2264363.نگهداری یادکرد:نام های متعدد:فهرست نویسندگان (link) نگهداری یادکرد:زبان ناشناخته (link)
Nadel ER, Bullard RW, Stolwijk JA (1971). "Importance of skin temperature in the regulation of sweating". Journal of Applied Physiology. 31 (1): 80–7. PMID 5556967. Unknown parameter |month= ignored (help)نگهداری یادکرد:نام های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
عرق از مواد شیمیایی یا بوداری مانند دی-متیل فنول (o-cresol) و تترا-متیل فنول (p-cresol)، و همچنین از مقدار کمی اوره تشکیل شده است. عرق از غدد عرق ترشح شده فیبرهای سود و موتور سمپاتیک غدد عرق بیشتر کولینژریک هستند.
در انسان عرق کردن در درجه اول به عنوان عملی برای تنظیم درجهٔ حرارت بدن است. البته نظریاتی وجود دارد که میگوید اجزای عرق بدن مردان می تواند سبب اعمال فرومون گردد. باور عمومی دربارهٔ تعریق این است که عرق کردن می تواند باعث دفع سموم از بدن شود، ولی این باور دارای پشتیبانی علمی نمی باشد.
یکی از اعمال مهم پوست تنظیم حرارت می باشد که این عمل توسط تعریق در سطح پوست صورت می گیرد به این معنی که در زمان گرمای زیاد غدد عرق فعال شده و عمل تعریق را انجام میدهند و در نتیجه تبخیر رطوبت سطح پوست، ایجاد خنکی در سطح بدن می گردد و درغیر اینصورت اشخاص دچار تب غیر عفونی یا در حقیقت افزایش حرارت ناشی از این اختلال می شوند. از سوی دیگر وجود تعریق سطح پوست با تنظیم رطوبت پوست در حد عادی، سبب نرمی پوست و در حقیقت به جلوگیری از خشکی پوست نیز کمک می کند.
Encyclopedia of Sweat
Sato K, Kang WH, Saga K, Sato KT (1989). "Biology of sweat glands and their disorders. I. Normal sweat gland function". Journal of the American Academy of Dermatology. 20 (4): 537–63. doi:10.1016/S0190-9622(89)70063-3. PMID 2654204. Unknown parameter |month= ignored (help)نگهداری یادکرد:نام های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
Ferner S, Koszmagk R, Lehmann A, Heilmann W (1990). "". Zeitschrift Für Erkrankungen Der Atmungsorgane (به German). 175 (2): 70–5. PMID 2264363.نگهداری یادکرد:نام های متعدد:فهرست نویسندگان (link) نگهداری یادکرد:زبان ناشناخته (link)
Nadel ER, Bullard RW, Stolwijk JA (1971). "Importance of skin temperature in the regulation of sweating". Journal of Applied Physiology. 31 (1): 80–7. PMID 5556967. Unknown parameter |month= ignored (help)نگهداری یادکرد:نام های متعدد:فهرست نویسندگان (link)
عرق از مواد شیمیایی یا بوداری مانند دی-متیل فنول (o-cresol) و تترا-متیل فنول (p-cresol)، و همچنین از مقدار کمی اوره تشکیل شده است. عرق از غدد عرق ترشح شده فیبرهای سود و موتور سمپاتیک غدد عرق بیشتر کولینژریک هستند.
در انسان عرق کردن در درجه اول به عنوان عملی برای تنظیم درجهٔ حرارت بدن است. البته نظریاتی وجود دارد که میگوید اجزای عرق بدن مردان می تواند سبب اعمال فرومون گردد. باور عمومی دربارهٔ تعریق این است که عرق کردن می تواند باعث دفع سموم از بدن شود، ولی این باور دارای پشتیبانی علمی نمی باشد.
یکی از اعمال مهم پوست تنظیم حرارت می باشد که این عمل توسط تعریق در سطح پوست صورت می گیرد به این معنی که در زمان گرمای زیاد غدد عرق فعال شده و عمل تعریق را انجام میدهند و در نتیجه تبخیر رطوبت سطح پوست، ایجاد خنکی در سطح بدن می گردد و درغیر اینصورت اشخاص دچار تب غیر عفونی یا در حقیقت افزایش حرارت ناشی از این اختلال می شوند. از سوی دیگر وجود تعریق سطح پوست با تنظیم رطوبت پوست در حد عادی، سبب نرمی پوست و در حقیقت به جلوگیری از خشکی پوست نیز کمک می کند.
wiki: عرق کردن
پیشنهاد کاربران
تعرق
تن چکه ؛ تن خیسی ؛ خیس تنی ؛ آبِ تن ؛
عرق آوردن . [ ع َ رَ وَ دَ ] ( مص مرکب ) خارج کردن عرق و خوی . مُعِّرق شدن . مثلا" گویند آسپرین عرق میآورد. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ) : اندر یاد کردن تدبیرهای عرق آوردن ، یعنی تدبیر خوی آوردن . ( ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) . || عرق کردن . خوی کردن :
عرق بر عارضین آرد چو شبنم .
سعدی .
ضحی ؛ عرق آوردن . امطار؛ عرق آوردن پیشانی کسی . ( منتهی الارب ) .
عرق بر عارضین آرد چو شبنم .
سعدی .
ضحی ؛ عرق آوردن . امطار؛ عرق آوردن پیشانی کسی . ( منتهی الارب ) .
کلمات دیگر: