کلمه جو
صفحه اصلی

عرعر کردن

فارسی به انگلیسی

to bray, to heehaw


bray, heehaw


bray, heehaw, to bray

فارسی به عربی

نهیق

مترادف و متضاد

bray (فعل)
عرعرکردن

heehaw (فعل)
عرعرکردن، خنده کردن

فرهنگ فارسی

آواز بر آوردن خر بانگ کردن دراز گوش

لغت نامه دهخدا

عرعر کردن. [ ع َ ع َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) آواز برآوردن خر. بانگ کردن درازگوش. || آواز خر دادن. ادا کردن صوت خر را. نهیق. غان غان. رجوع به عرعر شود. || کنایه است از بدآواز خواندن. ( فرهنگ لغات عامیانه ).


کلمات دیگر: